رانندهی بزرگ
بزرگ شدن يعنی راننده بودن، يعنی بتوانی خودت فرمان را در دست بگيري. نه اينکه مسافر باشی و فکر کنی که بايد از ماشين پياده شوی، اگر فکر کنی مسافر هستی بابت پولی که میپردازی متوقع هستی و از مناظر اطراف لذت میبری ولی راننده اينگونه نيست؛ مسير را میبيند و جاده و قوانين و هدف.
بزرگ شدن و راننده بودن نه به معنای مسافرکش بودن است و نه به منظور کسب درآمد.
فرمان را میگيری و جلو میروی، سختی میکشی، خسته میشوی؛ ولی تو رانندهای و مسئول، مسئول در برابر خودت و وجدانت و ...
بزرگ شدن و راننده بودن نه به معنای مسافرکش بودن است و نه به منظور کسب درآمد.
فرمان را میگيری و جلو میروی، سختی میکشی، خسته میشوی؛ ولی تو رانندهای و مسئول، مسئول در برابر خودت و وجدانت و ...
نوشتههاي خوانندگان 4:
سلام مینا جونم!من هنوز نمی دونم باید راننده باشم یا مسافر!خوش باشی و سبز و آبی!
قربانت : آیتا
بودن یه راننده با یه سهم نوددرصدی
راستی وسطی ترمزه ها! یه دف یادت نره
:)
من فقط فرمان را یاد گرفتم. جلسه بعد ترمز درس مون می دن.
Post a Comment
برگرد به صفحه اصلي