چرخهي ناقص حبابها
الان نفس ميكشيد، ميخورد، ميخنديد؛ ولي از تكرار سادهي همان لحظات عاجز شد. جيغ، فرياد، بدو بدو، التماس، دعا، دكتر، ccu، چادر اكسيژن،...
حبابها در برابر نور چشمك ميزدند؛ انگشتت كه به هركدام برخورد ميكرد ...پَق.. متلاشي ميشد و يك قطره ميچكيد يك ذرهي خيلي ريز كه حتي به زمين نميرسيد تا دوباره به چرخهي حبابها برگردد.
چشمان متحيرت مثل زمان كودكيات شد. آنوقت كه قاصدكي را دنبال كرده بودي و با شادي در مشت گرفته بودي... نيمي از دست و پاهاي قاصدك كه شكست آموختي هر چيزي دست يافتني نيست.
قاصدك، حباب، لحظه، حباب لحظات، باد ...
حبابها در برابر نور چشمك ميزدند؛ انگشتت كه به هركدام برخورد ميكرد ...پَق.. متلاشي ميشد و يك قطره ميچكيد يك ذرهي خيلي ريز كه حتي به زمين نميرسيد تا دوباره به چرخهي حبابها برگردد.
چشمان متحيرت مثل زمان كودكيات شد. آنوقت كه قاصدكي را دنبال كرده بودي و با شادي در مشت گرفته بودي... نيمي از دست و پاهاي قاصدك كه شكست آموختي هر چيزي دست يافتني نيست.
قاصدك، حباب، لحظه، حباب لحظات، باد ...
نوشتههاي خوانندگان 8:
حباب ها ميرقصند در سكوت پر شتاب زندگي و ما ميميريم در هر حباب كه تاب پوسته نازكش را هم نمياورد
مطلب ادبي كجا بود اينها همون نوشته هاي روزانه قبلي است يكي از اقوام مريضه خيلي نگران بودم اينها رو نوشتم
سلام.
خوبي؟ خدا بد نده كي مريضه؟
خوش به حالت من كه دلم برا خاله فريبا يه ذره شده!
راستي قالبت هم خيلي خوشگله. من جاي تو بودم با فوتوشاپ رنگ اين گله رو عوض مي كردم :)
امیدوارم حالشون خوب بشه
بعدشم من هر شب برای این کسی که وبلاگ شما را چپ و راست پینگ می زند طلب مغفرت و مرگ می کنم
me to
1.آیا مرگ که داده ای ابتداییست، وسیله ای نیست تا ماده گرایی نامغتنم روزمره در محور آن ارتقاء یابد؟
2. حباب حباب!!!
3. ایول دولتشاهی!!!
دیاکو(ره)
همون چيز يعني (ره)
یعنی خانم دولتشاهی!
Post a Comment
برگرد به صفحه اصلي