Wednesday, January 12, 2005

قبل از مرگ

باید قبل از مردن ناخن‌هایم را در خاک فرو ببرم تا وقتی مرا به زور روی زمین می‌کشند به یادگار شیارهایی بر زمین حفر کرده باشم. باید قبل از رفتن خودم را جا بگذارم.
اگر امروز چیزی از خودم باقی نگذارم چه کسی در آینده از وجود من در گذشته با خبر خواهد شد؟
اگر جای پای مرا دیگران نبینند، من دیگر نیستم؛ اما من نمی‌خواهم نباشم؛ نمی‌خواهم آمده باشم و رفته باشم و هیچ غلطی نکرده باشم. نمی خواهم مثل بیشتر آدم‌ها که می‌آیند و می‌روند و هیچ غلطی نمی‌کنند، در تاریخ بی‌خاصیت باشم.
نمی‌خواهم عضو خنثای تاریخ بشریت باشم.
از کتاب :"روي ماه خداوند را ببوس" اثر "مصطفی مستور"

نوشته‌هاي خوانندگان 3:

نوشته شده در تاريخ10:11 PMتوسط Anonymous Anonymous

خوبه که آدم یه غلطی بکنه و بعد بره

 
نوشته شده در تاريخ1:07 AMتوسط Anonymous Anonymous

!من خسته شدم

 
نوشته شده در تاريخ1:07 PMتوسط Anonymous Anonymous

در یخچال رو باز میکنم... دو تا تخم مرغ که یکیشون شکسته زردیش ریخته تو کیسه فریزر ... یه تیکه نون بربری مال 3-4 روز پیش ...یه دونه موز ... یه مربای هویج که دیگه شکرک زده و آخراشه... چند تا کتلت یخ زده ... در یخچال رو میبندم ...میگیرم میخوابم( این کامنت مال بالاییه هر جند که ربطی به اون هم نداره!)
--ستار

 

Post a Comment

برگرد به صفحه اصلي