تنها صدا نیست که ماندگار است
رانگاناتان، پدر کتابداری هند فلسفهی اصلی کتابخانه را خدمت، تلاش در پیشرفت فکری و ایجاد تحول فرهنگی در جامعه میداند، باید دید که کتابخانههای عمومی چقدر به این هدف نزدیک هستند و جامعه به عنوان صاحب اصلی کتابخانه چه کمکی برای رسیدن به این هدف انجام میدهد.
از میان انگشت شمار کتابخانههای شهر من، کرمانشاه، تنها دو کتابخانهی قدیمی و مشهور هستند که مراجعان عمومی فراوانی دارند. در طی 12 سالی که عضو این کتابخانهها بودهام بخش روزنامه و نشریات را قسمتی بسیار کوچک و فقیر دیدهام که چند روزنامهی صبح و عصر کثیرالانتشار و یک روزنامه محلی برای عرضه در آن وجود دارد. در حالیکه بنابر برگهی معرفی که در غرفه نشریات کرمانشاه در نمایشگاه مطبوعات عرضه شده بود 21 نشریهی محلی شهر کرمانشاه، فعالیتی پویا و گسترده در کرمانشاه و استانهای اطراف دارند.
در صحبتهای دوستانهای که با کتابداران و مسئولان کتابخانهها داشتم متوجه شدم که چون بودجهای برای خرید بیشتر ندارند فقط یک روزنامه را از میان نشریات استان انتخاب کردهاند و سالهاست که در این گزینش تغییری ندادهاند و البته دلیلی هم برای تغییر رویه نمیبینند چون با پیشزمینه نسبتا نادرست عقیده دارند که:« روزنامههای محلی ما مربوط به دوران ژورنالیستی قرن 18 است و تفاوتی در بود و نبودشان نیست!»
بعد از چند ساعت بحث به پیشنهادی عملی و مفید رسیدیم. این که:
نشریات استان اشتراک رایگان در اختیار این دو کتابخانه، مرکزی آوینی و امیرکبیر، قرار دهند.
و البته فواید این کار:
1. فرض کنیم هر کتابخانه در هر روز حدود 100 مراجعه کننده داشته باشد- که معمولا بیشتر از 100 نفر است و در تابستان به 200 نفر هم میرسد- از این تعداد حداقل هفتاد درصد، تیترها یا صفحات اول روزنامهها را که روی پیشخوان بخش امانت قرار دارند مطالعه میکنند. حالا محاسبه کنید که با دیدن مطالب جدید و نشریاتی که تا به حال از وجودشان بیاطلاع بودند چند نفر به خوانندههای دائمی و غیر دائم و خریداران نشریات محلی اضافه میشود؛ و این نوع تبلیغ با چه هزینه اندک و بدون تغییر در نوشتار و گرافیک و تبلیغات پرهزینه باعث جذب مردم میشود.
2.مطمئنا عادت به مطالعهی روزنامه و در جریان امور قرار داشتن باعث رشد فرهنگی و اجتماعی یک جامعه میشود. اگر هدف مشترک کتابخانه و نشریات را در بالا بردن سطح فرهنگ و سواد اجتماعی بدانیم این هدف مشترک سبب همکاری و رونق هر دو بخش فرهنگی اجتماع و بالا رفتن کیفیت کار هر دو ارگان میگردد.
3.ماندگاری تمام پیایندها مثل روزنامه و مجله در آرشیو و بخش مخزن کتابخانه شاید مهمترین دلیل برای این کار باشد.
تصور کنید سالهای بعد که نشریه یا روزنامهای از گردونه خارج شد یا تغییر ماهیت داد، وجود آن در آرشیو کتابخانه تنها یادآور روزگار چاپ آن محسوب میشود و برای آیندگان هم یادگاری از قدیم باقی میماند.
باعث تاسف نیست در شهری که بیش از 20 عنوان نشریه در حال چاپ وجود دارد تنها یکی در کتابخانه باقی بماند و از سایرین هیچ اثری برای آینده وجود نداشته باشد؟
گنجینه فرهنگی یادگاری است از مردمان بافرهنگ و هوشمند گذشته به ما.
سهم ما در افزودن به این افتخارات چیست؟
از میان انگشت شمار کتابخانههای شهر من، کرمانشاه، تنها دو کتابخانهی قدیمی و مشهور هستند که مراجعان عمومی فراوانی دارند. در طی 12 سالی که عضو این کتابخانهها بودهام بخش روزنامه و نشریات را قسمتی بسیار کوچک و فقیر دیدهام که چند روزنامهی صبح و عصر کثیرالانتشار و یک روزنامه محلی برای عرضه در آن وجود دارد. در حالیکه بنابر برگهی معرفی که در غرفه نشریات کرمانشاه در نمایشگاه مطبوعات عرضه شده بود 21 نشریهی محلی شهر کرمانشاه، فعالیتی پویا و گسترده در کرمانشاه و استانهای اطراف دارند.
در صحبتهای دوستانهای که با کتابداران و مسئولان کتابخانهها داشتم متوجه شدم که چون بودجهای برای خرید بیشتر ندارند فقط یک روزنامه را از میان نشریات استان انتخاب کردهاند و سالهاست که در این گزینش تغییری ندادهاند و البته دلیلی هم برای تغییر رویه نمیبینند چون با پیشزمینه نسبتا نادرست عقیده دارند که:« روزنامههای محلی ما مربوط به دوران ژورنالیستی قرن 18 است و تفاوتی در بود و نبودشان نیست!»
بعد از چند ساعت بحث به پیشنهادی عملی و مفید رسیدیم. این که:
نشریات استان اشتراک رایگان در اختیار این دو کتابخانه، مرکزی آوینی و امیرکبیر، قرار دهند.
و البته فواید این کار:
1. فرض کنیم هر کتابخانه در هر روز حدود 100 مراجعه کننده داشته باشد- که معمولا بیشتر از 100 نفر است و در تابستان به 200 نفر هم میرسد- از این تعداد حداقل هفتاد درصد، تیترها یا صفحات اول روزنامهها را که روی پیشخوان بخش امانت قرار دارند مطالعه میکنند. حالا محاسبه کنید که با دیدن مطالب جدید و نشریاتی که تا به حال از وجودشان بیاطلاع بودند چند نفر به خوانندههای دائمی و غیر دائم و خریداران نشریات محلی اضافه میشود؛ و این نوع تبلیغ با چه هزینه اندک و بدون تغییر در نوشتار و گرافیک و تبلیغات پرهزینه باعث جذب مردم میشود.
2.مطمئنا عادت به مطالعهی روزنامه و در جریان امور قرار داشتن باعث رشد فرهنگی و اجتماعی یک جامعه میشود. اگر هدف مشترک کتابخانه و نشریات را در بالا بردن سطح فرهنگ و سواد اجتماعی بدانیم این هدف مشترک سبب همکاری و رونق هر دو بخش فرهنگی اجتماع و بالا رفتن کیفیت کار هر دو ارگان میگردد.
3.ماندگاری تمام پیایندها مثل روزنامه و مجله در آرشیو و بخش مخزن کتابخانه شاید مهمترین دلیل برای این کار باشد.
تصور کنید سالهای بعد که نشریه یا روزنامهای از گردونه خارج شد یا تغییر ماهیت داد، وجود آن در آرشیو کتابخانه تنها یادآور روزگار چاپ آن محسوب میشود و برای آیندگان هم یادگاری از قدیم باقی میماند.
باعث تاسف نیست در شهری که بیش از 20 عنوان نشریه در حال چاپ وجود دارد تنها یکی در کتابخانه باقی بماند و از سایرین هیچ اثری برای آینده وجود نداشته باشد؟
گنجینه فرهنگی یادگاری است از مردمان بافرهنگ و هوشمند گذشته به ما.
سهم ما در افزودن به این افتخارات چیست؟
نوشتههاي خوانندگان 6:
دهه، فکر کنم اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی کرمانشاه به تمامی نشریات استان دستور داده که 9نسخه از هر شمارهای که چاپ شد در اختیار کتابخانههای کرمانشاه قرار دهند.
در مدت چند سالی که در نشریات استان کرمانشاه بودهام دیدم که همگی این نسخهها را در اختیار فردی که از سوی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی به نشریات میفرستد قرار میدهند.
حالا چرا کتابخانههای کرمانشاه علاقهای به استفاده از نشریه مزخرف باختر را دارند مسئله چیزی دیگری است
اینم بگم که نشریات استان کرمانشاه هم علاقهای به کتابخانههای باستانی شهر ندارند.
عمده مکان پبت نشریات استان در کتابخانههای مجلس، آستان قدس رضوی و کتابخانه ملی است که از هر شماره چاپی دو نسخه به آدرس این کتابخانهها پست میشود.
ختم کلام
سلام. در خبرچین لینک داده شد. موفق باشید.
وبلاگت خیلی جالبه و آدمی زاد ره جذب مکنه...به وبلاگ مه سری بزن
نوشتهی من برداشتی بود از دید یک ناظر بیرونی. اگر در طی چند سال گذشته پیگیر بودید که نسخه های روزنامه به کجا می رسد الان وضع اینطور نبود که فقط روزنامه باختر در کتابخانه ها باشد. شاید اشتراک باید به خود کتابخانه داده شود بدون واسطه. وظیفه اصلی کتابخانه ملی ثبت تمام آثار منتشر شده صوتی و نوشتاری است ولی سهم کتابخانه های هر شهر در ماندگاری آثار مکتوب آن شهر مطمئنن بیشتر است. فکر می کنم حلقه مفقوده در رشد نکردن فرهنگ و هنر همین شناخت نادرست و نبودن رابطه بی واسطه بین نهادهای مختلف و بدبینی باشد که بین قشر فرهنگ دوست وجود دارد.
نوشتهی من برداشتی بود از دید یک ناظر بیرونی. اگر در طی چند سال گذشته پیگیر بودید که نسخه های روزنامه به کجا می رسد الان وضع اینطور نبود که فقط روزنامه باختر در کتابخانه ها باشد. شاید اشتراک باید به خود کتابخانه داده شود بدون واسطه. وظیفه اصلی کتابخانه ملی ثبت تمام آثار منتشر شده صوتی و نوشتاری است ولی سهم کتابخانه های هر شهر در ماندگاری آثار مکتوب آن شهر مطمئنن بیشتر است. فکر می کنم حلقه مفقوده در رشد نکردن فرهنگ و هنر همین شناخت نادرست و نبودن رابطه بی واسطه بین نهادهای مختلف و بدبینی باشد که بین قشر فرهنگ دوست وجود دارد.
Post a Comment
برگرد به صفحه اصلي