مضرات کامنتینگ
1. هر کدام از ما که مطلبی را برای نوشتن در وبلاگ آماده میکنیم کم یا زیاد، وقت و انرژی برایش گذاشتهایم. دوستانی که مطالب را میخوانند معمولا از روی محبت و برای خالی نبودن عریضه و تشویق نویسنده، نظرات خودشان را اعلام میکنند و معمولا چون در وقت کم و با یک دور سرسری خواندن مطلب،این نظرات ابراز میشود گاهی اوقات نشان دهنده کم توجهی است تا محبت...
2. در طی روز بارها و بارها وسوسه میشویم که نظرات بقیه را بخوانیم ولی به خواندن کافی اکتفا نمیکنیم. خواندن و جواب دادن کلی وقت میبرد.
3. گاهی اوقات بعد از پست یک مطلب بهتر است با دید ناظر به نوشته نگاه کنیم ممکن است که متوجه شویم که حتی خود ما هم نظر خاصی نسبت به آن نوشته نداریم و فقط محض اطلاع رسانی یا درددل نوشته شده.
4. از طرف دیگر ممکن است که در نظرخواهی یک نوشته بخواهیم نظر خصوصی و واقعی را بیان کنیم ولی چون میدانیم که به غیر از صاحب وبلاگ بقیه هم آن مطلب را میخوانند از نوشتن منصرف میشویم و به نظری معمولی اکتفا میکنیم.
5. یک مطلب را نوشتیم و بعد از مدتی سر میزنیم که از نظر بقیه مطلع شویم ولی... هیچ نظری نیست و با دلخوری سعی میکنیم که بقیه را از نوشته جدید مطلع کنیم و شاید با نظر دادن الکی در وبلاگها نظردهنده جذب کنیم. که باز بحث وقت تلف کردن و... پیش میآید.
6. اگر هدف ما از نوشتن بحث کردن باشد وجود کامنتینگ ضروری است ولی اگر مطلب( مثل اکثر مطالب) خاطرات روزانه یا خبر جدید باشد چه احتیاج به نظر دادن است؟ آیا هرروز باید منتظر باشیم که دربارهی کارهای ما قضاوت کنند؟
7. نظرات دوستان را میخوانیم ولذت میبریم اما روزی هم هست که دشمن نظر میدهد... فشار عصبی ناشی از اینگونه نظرات را همه تجربه کردهایم و نظرات دوستان هرقدر ارزشمند باشد جبران آن اراجیف را نمیکند.
8. خیلیها تعداد کامنتها را معیاری برای بازدید کننده و خوانندهی آن وبلاگ میدانند، پس با نگاه به وبلاگهای غیر ایرانی و ندیدن حتی یک کامنت باید نتیجه بگیریم که هیچ بازدید کنندهای ندارند؟
9. نوشتهی یک دوست صمیمی را مطالعه کردیم ولی فرصت ابراز نظر نداریم یا حتی نظر خاصی نداریم ولی وظیفه خودمان میدانیم که حتما نظر دهیم و آن دوست را خوشحال کنیم در این موارد که معمولا پیش میآید وجود نداشتن کامنتینگ نعمت بزرگی محسوب میشود.
و...
از میان این دلایل وسوسهی خواندن نظرات و تلف کردن وقت، مهمترین دلیل من برای برداشتن کامنتیگ بود. در این چند روز گذشته دفعات سرزدن به وبلاگ و اعتیاد به اینترنتم کاهش یافته و بازیافت! این وقت صرف مطالعه و کارهای شخصی شده...
تجربه جالبی بود که باعث شد متوجه شوم به وبلاگ و نظرات بیش از اندازه توجه داشتهام.
برای رسیدن به تعادل برای بعضی از مطالب سیستم نظرخواهی را فعال میکنم و برای بقیه نوشتهها دوستان را به زحمت نمیاندازم.
2. در طی روز بارها و بارها وسوسه میشویم که نظرات بقیه را بخوانیم ولی به خواندن کافی اکتفا نمیکنیم. خواندن و جواب دادن کلی وقت میبرد.
3. گاهی اوقات بعد از پست یک مطلب بهتر است با دید ناظر به نوشته نگاه کنیم ممکن است که متوجه شویم که حتی خود ما هم نظر خاصی نسبت به آن نوشته نداریم و فقط محض اطلاع رسانی یا درددل نوشته شده.
4. از طرف دیگر ممکن است که در نظرخواهی یک نوشته بخواهیم نظر خصوصی و واقعی را بیان کنیم ولی چون میدانیم که به غیر از صاحب وبلاگ بقیه هم آن مطلب را میخوانند از نوشتن منصرف میشویم و به نظری معمولی اکتفا میکنیم.
5. یک مطلب را نوشتیم و بعد از مدتی سر میزنیم که از نظر بقیه مطلع شویم ولی... هیچ نظری نیست و با دلخوری سعی میکنیم که بقیه را از نوشته جدید مطلع کنیم و شاید با نظر دادن الکی در وبلاگها نظردهنده جذب کنیم. که باز بحث وقت تلف کردن و... پیش میآید.
6. اگر هدف ما از نوشتن بحث کردن باشد وجود کامنتینگ ضروری است ولی اگر مطلب( مثل اکثر مطالب) خاطرات روزانه یا خبر جدید باشد چه احتیاج به نظر دادن است؟ آیا هرروز باید منتظر باشیم که دربارهی کارهای ما قضاوت کنند؟
7. نظرات دوستان را میخوانیم ولذت میبریم اما روزی هم هست که دشمن نظر میدهد... فشار عصبی ناشی از اینگونه نظرات را همه تجربه کردهایم و نظرات دوستان هرقدر ارزشمند باشد جبران آن اراجیف را نمیکند.
8. خیلیها تعداد کامنتها را معیاری برای بازدید کننده و خوانندهی آن وبلاگ میدانند، پس با نگاه به وبلاگهای غیر ایرانی و ندیدن حتی یک کامنت باید نتیجه بگیریم که هیچ بازدید کنندهای ندارند؟
9. نوشتهی یک دوست صمیمی را مطالعه کردیم ولی فرصت ابراز نظر نداریم یا حتی نظر خاصی نداریم ولی وظیفه خودمان میدانیم که حتما نظر دهیم و آن دوست را خوشحال کنیم در این موارد که معمولا پیش میآید وجود نداشتن کامنتینگ نعمت بزرگی محسوب میشود.
و...
از میان این دلایل وسوسهی خواندن نظرات و تلف کردن وقت، مهمترین دلیل من برای برداشتن کامنتیگ بود. در این چند روز گذشته دفعات سرزدن به وبلاگ و اعتیاد به اینترنتم کاهش یافته و بازیافت! این وقت صرف مطالعه و کارهای شخصی شده...
تجربه جالبی بود که باعث شد متوجه شوم به وبلاگ و نظرات بیش از اندازه توجه داشتهام.
برای رسیدن به تعادل برای بعضی از مطالب سیستم نظرخواهی را فعال میکنم و برای بقیه نوشتهها دوستان را به زحمت نمیاندازم.
برگرد به صفحه اصلي