Thursday, June 30, 2005

تفسیر عملی

دیشب کتاب" زهیر" را ورق می‌زدم. در ابتدایش نوشته بود:
« در میا شما کیست که صد گوسفند داشته باشد و یکی از آنها گم شود، که آن نود و نه را در صحرا وانگذارد و از پی آن گم شده نرود تا آنرا بیابد؟»
" انجیل لوقا، باب 15، آیه‌ی 4"
پیش خودم فکر می‌کردم:« مطمئنن هیچ آدم عاقلی این کار را نمی‌کنه، اگر من بودم نود و نه گوسفند را می‌سپردم به کسی یا می‌رساندم به جای امنی و بعد دنبال آن یکی می‌رفتم.
مگر نه این که خیلی از نوشته‌های انجیل تحریف شده، شاید این آیه هم از همین تحریفات باشد چون با عقل جور در نمی‌آد.»
امروز ظهر در حال سرخ کردن یک ماهی تابه پر از خلال سیب زمینی بودم که یک خلال کوچک و باریک روی اجاق گاز افتاد.
بدون توجه به سوختن دستم و ماهی تابه‌ی پر از سیب زمینی و حتی لحظه‌ای فکر کردن انگشتم را به زیر میله‌ی داغ روی اجاق گاز بردم که آن یکی را بردارم!
اگر به شکمو بودن من توجه نکنیم- که واقعن در آن لحظه به فکر خوردن نبودم- دلیل واقعی این حرکت غیر عقلانی چیست؟
اثبات اصیل بودن و توجه آن جمله‌ی انجیل به ذات آدم است یا... چیز دیگر؟

نوشته‌هاي خوانندگان 6:

نوشته شده در تاريخ7:13 PMتوسط Anonymous Anonymous

سلام.این طبیعیه.من فکر می کنم این به فطرت و ذات آدمی بر می گرده.

 
نوشته شده در تاريخ11:58 PMتوسط Anonymous Anonymous

hame dar lafazi aghelim. ama rozegar moche hame ro migire be...

 
نوشته شده در تاريخ12:28 AMتوسط Anonymous Anonymous

خیلی جالب بود منم این جمله توجهمو جلب کرده بود و چه با مزه که سریع برات اتفاق افتاده اونم نه آدم بلکه سیب زمینی!
اینکه دلمون میخواد همه چی سرجای خودش باشه!
یه چیزی که فقط به ذهن بر میگرده نه ذهن.

 
نوشته شده در تاريخ12:29 AMتوسط Anonymous Anonymous

بذهن برمیگرده نه روح...عوضی نوشتمش!

 
نوشته شده در تاريخ1:18 AMتوسط Anonymous Anonymous

اشکال نداره... تا تو باشي ديگه به تعليماتِ انجيل شک نکني. و البته به تعليماتِ زرتشت و محمد و دون خوان و ولتر و چند نفر ديگه ! :)

 
نوشته شده در تاريخ11:10 AMتوسط Anonymous Anonymous

آره شايد يكي از دست كارياشون باشه... در مورده سيب زميني چون خيلي شكمويي اين كارت رو كردي... راستي؟... دستت نسوخت... يعني بعد از ياينكه برش داشتي دستت نسوخته بود... .

 

Post a Comment

برگرد به صفحه اصلي