Tuesday, August 09, 2005

خاله سوسکه و آقا موشه به روایت چت

خاله سوسکه و آقا موشه 4 ماه بود که با هم دوست بودن. خاله سوسکه خیلی خوب بود، آقا موشه هم خوب بود.خاله سوسکه فکر می‌کرد که آقا موشه خیلی عاقل و باهوشه.
یه روز که داشتن با یاهو مسنجر چت می کردن آقا موشه یه imviroment که بارون قلب بود رو فعال کرد.
به خاله سوسکه گفت:« خاله سوسکه می‌شه ctrl+g رو با هم بگیری؟ من دستم بنده نمی‌تونم»
خاله سوسکه ctrl+g رو گرفت و یه هو یه صدای ماچ محکم و یه لب گنده قرمزی توی صفحه معلوم شد.
خاله سوسکه عصبانی شد که آقا موشه کلک زده. به آقا موشه گفت:« ناراحت شدم. اصلا ازت انتظار این کارهای بچه‌گانه رو نداشتم...»
آقا موشه خندید و گفت:« ولی من خوشحالم، چون فهمیدم تو تا حالا با هیچ‌کس اینطور رابطه‌ای نداشتی، چون بدون حرف ctrl+g رو فشار دادی، من به دوستی با تو افتخار می‌کنم!»

نوشته‌هاي خوانندگان 11:

نوشته شده در تاريخ2:18 PMتوسط Anonymous Anonymous

خبرچين به اين پشت شما لينک داد . موفق باشيد

 
نوشته شده در تاريخ2:25 PMتوسط Anonymous Anonymous

سلام، از خبرچین آمدم اینجا و کلی هم خندیدم با اجازه لینک شما را اضافه می‌کنم. اسد

 
نوشته شده در تاريخ3:26 PMتوسط Anonymous Anonymous

خیلی باحال بود... .

 
نوشته شده در تاريخ3:27 PMتوسط Anonymous Anonymous

چه چت با حالی بود... ایول بابا... .

 
نوشته شده در تاريخ3:51 PMتوسط Blogger نسرین

آقا موشه هم آقا موشه ی قدیم!...ولی راست گفتی ها.فکر کنم برای 10-20 سال دیگه قصه خاله سوسکه اینجوری برای بچه ها تعریف بشه!بیخود نیست که.عصر عصرِِ تکنولوژی و فن آوریه :))

 
نوشته شده در تاريخ5:45 PMتوسط Anonymous Anonymous

از آقا موشه خوش ام نيومد. خيلي سنتي فکر مي کنه :-D

 
نوشته شده در تاريخ7:15 PMتوسط Anonymous Anonymous

اگه بگم که اون آقا موشه یه آقای 28 ساله و وکیل بوده کی باور می کنه؟ از اون جالتر این که واقعا همین حرفها رو هم زده

 
نوشته شده در تاريخ8:00 PMتوسط Anonymous Anonymous

دمت گرم کلی خندوندی مون

 
نوشته شده در تاريخ9:05 PMتوسط Anonymous Anonymous

kheili khoshalam ke zanjan boodi
chetoori shod ke raftid zanjan
unja famil darid?
rasti man modatiye ke kish zendegi mikonam
kholase dorod bar to

 
نوشته شده در تاريخ11:05 PMتوسط Anonymous Anonymous

سلام اگه چند وقتی نیومدم بلاگت سر بزنم ببخش آخه چند وقتی بود که کم می اومدم و بلاگ می خوندم.

 
نوشته شده در تاريخ6:17 PMتوسط Anonymous Anonymous

عجب ... عجب ...

 

Post a Comment

برگرد به صفحه اصلي