Friday, May 27, 2005

ماهیگیری و ماهی‌خوری ادامه داره

نوشته‌ی قبلی رو در حالی نوشتم که فکر می‌کردم آخرین بایت‌هایی باشه که به این دنیای مجازی اضافه می‌کنم. نمی‌‌خواستم دیگه وبلاگ بنویسم. تصمیم داشتم بی‌‌خبر وبلاگم و بلوط رو بگذارم و برم. خسته بودم و هنوز هم خسته‌ام. وقتی کاری انجام می‌دی و هیچ نتیجه‌ای ازش نمی‌بینی تنها درآمدت خستگی‌ِ و قرض سنگینی‌ِ که به خودت باید بپردازی.
ماه‌ها قبل وقتی پرشین بلاگ چند روز فیلتر شد باروبندیلم رو جمع کردم و اومدم اینجا، تا اسباب و وسایلم رو چیدم و جاافتادم فیلتر مثل سگ تازی پیداش شد.
می‌دونستم که دیر یا زود سگ‌ها برمی‌گردن به لونه‌شون. ولی تا اون وقت من برگشتم به غار قدیمی... به همون کاغذ و قلمی که همیشه بوده و هست و خواهد بود.
هیچ‌چیز نمی‌تونه جلوی کاغذ و مداد رو بگیره که ننویسن ولی دامنه‌‌ی خواننده‌‌های وبلاگ خیلی خیلی بیشتر از دفتر خاطراتی بود که تنها خواننده‌‌اش نویسنده بوده. با این وجود حس می‌‌کردم دردسرهای وبلاگ داشتن به نوشتنش نمی‌‌ارزه ( خورد ماهی به گند ماهی نمی‌‌ارزه!)
یه بار به یکی از دوستام که وبلاگش رو تعطیل کرده بود گفتم وبلاگ نوشتن مثل زندگی کردن‌ِ، ننوشتن معنی نداره. همین حرف رو برای خودم تکرار کردم و با ناامیدی ادامه‌‌اش دادم که: زندگی هم یه روز تموم می‌‌شه، مثل همه‌‌ی چیزهای خوب و بد دیگه.
امروز تصمیم گرفته بودم که چند خط به عنوان اختتامیه بنویسم و برم، قبل از نوشتن رفتم آرشیو وبلاگم رو از اول خوندم بعد هم آرشیو چند تا از بچه‌‌ها رو. حمید و پروین و سجاد و رسول و وبلاگ همایش و چند جای دیگه.
نتونستم از وبلاگم و نوشتن و دوستام جدا بشم. شیرینی خاطرات گذشته تلخی این تعقیب و گریز رو از بین برد.
حالا که دوباره نوشتم باز هم می‌نویسم و تصمیم دارم به چیزهایی که مانع از نوشتنم می‌شن اهمیت ندم.
و
لالایی‌‌ها، افسانه‌‌ها، دروغ‌‌ها
لالایی‌‌ها، افسانه‌‌ها، دروغ‌‌ها
یه آواز می‌‌خونم و بعد می‌‌رم
با لالایی‌‌ها، افسانه‌‌ها و دروغ‌‌ها

شاید ناراحتتون کنم، شاید شاد
شاید هم اشکتونو در بیارم
شاید هیچ‌‌تغییری اجاد نکنم
اما همین که رفتم می‌‌گین کاش اینجا بود
با لالایی‌‌ها، افسانه‌‌ها و دروغ‌‌ها

حالا که اینطوره گیتارو بدین به من
به چشای من نگا کنین
شما رو به جاهایی می‌‌برم که تا حالا نرفتین
با لالایی‌‌ها، افسانه‌‌ها و دروغ‌‌ها

لالایی‌‌ها، افسانه‌‌ها، دروغ‌‌ها
لالایی‌‌ها، افسانه‌‌ها، دروغ‌‌ها
یه آواز می‌‌خونم و بعد می‌‌رم
با لالایی‌‌ها، افسانه‌‌ها و دروغ‌‌ها

نوشته‌هاي خوانندگان 16:

نوشته شده در تاريخ6:55 PMتوسط Anonymous Anonymous

خوشحال ام که مي خواي ادامه بدي، و اميدوارم که ديگه از اين فکرا نکني.

اون شعر عمو شل هم محشره. مرسي :)

 
نوشته شده در تاريخ7:17 PMتوسط Blogger Mehdi Hassanian esfahani مهدی حسنیان اصفهانی

شايد خودخواهي باشه اما معمولا خواننده هاي بلاگ از خوندن نوشته ها لذت مي برن.. يا استفاده مي كنن.. يه چيز خيلي شخصي.. در هر حال خوشحالم كه قراره بمونين :)

 
نوشته شده در تاريخ7:19 PMتوسط Anonymous Anonymous

سلام.خیلی خوشحالم که تصمیم شما عوض شده.بعضی کارها هست که ممکنه در ظاهر نتیجه ی خاصی برای ما در بر نداشته باشه ولی در عمل نتایج خیلی زیادی برای ما داره.همین دوستی ها و ارتباط هایی که در پشت ظاهر وبلاگنویسی بین خیلی از ماها ایجاد شده ارزش اینو داره که تا همیشه به نوشتن ادامه بدیم.
راستی ببخشید که کمتر پیغام می گذارم.خودتان که می دانید...

 
نوشته شده در تاريخ7:51 PMتوسط Anonymous Anonymous

سلام و خیلی خوش‌حال‌ام که تصمیم‌ات عوض شد. خوش آمدی

 
نوشته شده در تاريخ9:34 PMتوسط Anonymous Anonymous

چطور تشکر کنم؟ واقعا ممنون

 
نوشته شده در تاريخ12:55 AMتوسط Anonymous Anonymous

عجب! امیدوارم بتوانم نظرتان را عوض کنم
:))

 
نوشته شده در تاريخ1:55 PMتوسط Anonymous Anonymous

commentet baraye man ye kam khashen bood, ama dar morede edame dadan ya nadadan, rastesh man be in natije residam to blognevisi tanha kasi ke adam ro vaghean azyat mikone, khode adame va bardasht haii ke az barkhorde digaran mikone, ye joor tamrine, man ke tasmim gereftam hamishe edame bedam, ba inke kheili vaght ha vaghean baram azar dahande mishe

 
نوشته شده در تاريخ6:46 PMتوسط Anonymous Anonymous

روحان جون متاسفم که ناراحت شدی ولی معمولا برای کسی که دلش برای خودش بسوزه دلسوزی بیشتر فایده نداره باید یه جوری یادش انداخت که به فکر خودش باشه

 
نوشته شده در تاريخ7:07 PMتوسط Anonymous Anonymous

bebin mina jan man aslan shoma ro ta ghable commentet nemishnakhtam, aslan ham narahat nashodam azash faghat hamoon tor ke barat neveshtam, commentet khashen bood ba tavahoj be in keh shoma ham gooee taze ba bloge man ashna shodi, sobhi narahat nashodam, ama alan chera, nemidoonam shoma che joory az kasi ke shenakhty nadary midooni ke delesh be hale khodesh sookhte ya na, nemidoonam kojaye matlabam be commente shoma rabt dasht, hata nemidoonam aslan midooni manzoore man az tanhaii chie, age blogamo mikhoondi man ye daneshjooe kharej az keshvaram, ke khob in ye chize tabiee va normal ast ke gahi ehsase tanhaii konam, hala inke shoma ye dafe chera in commento ba in asabanyat miai mizari ro hich bardashte digeii nemitoonam azash konam be joz inkeh mikhai adamo mano ba choobe hame bezani, inha mohem nist ama to in donyaye khar to khar avalin o akharin kary ke ma mitoonim bekonim ebraze mohebate, hamoon chizi ke to be khateresh moondi o dary minevisi, enteghad oon ham az adame nashenas kare aghelaneii nemitoone bashe, khob fekr konam hala dige har dafe up koni biam sar bezanam, chon ye khatere azat to zehnam shekl gerefte, movafagh bashi o shaad

 
نوشته شده در تاريخ8:19 PMتوسط Anonymous Anonymous

ok that's it, bavar kon hala neveshtat aram bakhsh bood, ahan pas mano ba choobe khodet mizani, mer cccc, are rastesh manam khodam kheili intor dava mikonam, ama fayede nadare,deltangy dava halish nemishe, khoda ro shokr alan hame chiz khobe, omidvaram to ham khoob bashi va az ashnaiit khoshhalam, dar avalin forsat linketo mizaram, jaleb ine ke to etesabe comment gozarye man ro shekasty oonam che jooryyy, az door mibosamet

 
نوشته شده در تاريخ12:30 AMتوسط Anonymous Anonymous

فکر کنم اگر مقداری این لینکدانی‌تان را سروسامان بدهید و بعد خداحافظی کنید ثواب داشته باشد

 
نوشته شده در تاريخ12:31 AMتوسط Blogger سام

این دو تا کامنت مال بنده بودها

 
نوشته شده در تاريخ1:29 AMتوسط Anonymous Anonymous

ميناي عزيز از اينکه به وبلاگ من سر زده ايد و افتخار داده ايد ممنونم. اميد وارم مستحق لطف شما بوده باشم. چند روز آينده باز نوشتن رو شروع مي کنم. باز هم به من سربزنيد. قربان شما.

Milad

Amshaspand.com

 
نوشته شده در تاريخ9:25 AMتوسط Anonymous Anonymous

اصلاحات بعد از انتخابات انجام می شه. فعلن گرفتارم

 
نوشته شده در تاريخ4:34 PMتوسط Anonymous Anonymous

مینا جان سلام . هر دیدی یک بازدیدی داره . چرا به من سر نزدی؟ خوشحال میشم مطالبمو بخونی. منظرم

 
نوشته شده در تاريخ1:28 AMتوسط Anonymous Anonymous

خیلی وقت بود که بی سر و صدا میومدم و میرفتم... مثل خیلی جاهای دیگه... تا دیدم یه اشاره ای به مردن و رفتن کردی... یه کامنت نامربوط چنان حرص آدمو در میاره و آدم و کلافه میکنه که اصلا به نوشتن و ماهی خوردن نمی ارزه!! به هر حال من هنوز هم میخونم و خودم هم واسه خودم تو همون دفتر کاغذی مینویسم و با خودم صفا میکنم

شاد باشی

 

Post a Comment

برگرد به صفحه اصلي