Monday, May 02, 2005

از دَبه تا اُرگ

دوازده سال به مدرسه رفتم و به تعداد این سال‌ها جشن روز معلم برگزار شد و شرکت کردم ولی الان که به آن روزها فکر می‌کنم فقط یکی از این روزها درخاطرم مانده، شاید چون عجیب و استثنایی بود.
سال پنجم دبستان بودم که همان اوایل سال تحصیلی از اصفهان به کرمانشاه منتقل شدیم. ظرفیت مدارس و کلاس‌ها تکمیل بود. بعد از پرس و جوی فراوان به مدرسه‌ای رفتم که معلم کلاس پنجمش چند سال متوالی بهترین معلم شهر شده بود. مادرم تصور می‌کرد چون معلم بهترین است مکان و سایر بچه‌ها نمی‌توانند تاثیری در یادگیری من داشته باشند و بی‌توجه به تغییر فرهنگ و... مرا از دبستانی مرفه با دانش‌آموزان سطح بالا در منطقه ملاصدرای اصفهان به مدرسه‌ای نزدیک به فقیرنشین‌ترین و ضعیف‌ترین حد فرهنگی کرمانشاه یعنی جعفرآباد منتقل کرد.
آن سال بدترین سال تحصیلی برایم بود به طوری‌که اصلا تمایلی به یادآوری آن روزها ندارم.
شبیه به آدم ابوالبشر بودم بعد از هبوط.
از کلاس 20 نفری در مدرسه‌ای که اسنخر داشت، رفته بودم به کلاسی 50 نفری که ماهی یک بار با خودکار در جستجوی شپش موی بچه‌ها را می‌گشتند!
از کنار همکلاسانی که سالی یک بار سفر اروپا می‌رفتند بلند شده‌بودم و کنار دختری می‌نشستم که پدرش زندانی بود.
خلاصه همه چیز زمین تا آسمان تفاوت داشت.
روز معلم برای معلمم که انصافا بهترین معلم تمام شهر بود کادویی تهیه کردم و به مدرسه رفتم. مبصر کلاس دختر بلند قدی بود که دو سال دیر به مدرسه آمده بود. اسمش زیبا بود و به خاطر همین زیبایی، همان سال مجبورش کردند که ازدواج کند. آن روز زیبا زیباتر شده بود. در نگاه اول نشناختمش. سرمه به چشم کشیده بود با اسپری رنگ موهایش را طلایی کرده بود! بقیه بچه‌های کلاس هم همینطور... لپ و لب گلی و چشم سیاه، حالا بماند که چه خطوط کج و معوجی کشیده بودند.
هاج و واج مانده بودم. بزرگترین گناه یک دانش‌آموز را بردن عروسک به مدرسه تصور می‌کردم و باورم نمی‌شد که همه به زیبا که با اسپری رنگ، موهایش را طلایی کرده و بیرون گذاشته حسودی می‌کنند و دهانم باز ماند وقتی دیدم مدیر و ناظم و معلم هیچ کدام تذکری به بچه‌ها نمی‌دهند.
معلم که به کلاس آمد گفت:« کمی درس می‌دهم و از ساعت بعد جشن را شروع می‌کنیم.» ولی بچه‌ها میان آن کارناوال رنگ به درس توجهی نداشتند. بالاخره معلم هم کوتاه آمد و گفت:« خیلی خب، زیبا شروع کن» و خودش نشست پشت میز.
زیبا از جا پرید و با خنده مقنعه‌اش را درآورد و رفت سروقت دکمه‌های مانتو که دیدم بقیه بچه‌ها همین کار را می‌کنند... همه با هم روی میز ضرب گرفته‌بودند و چند نفری دور معلم و بقیه وسط کلاس دست هم را گرفته بودد و کردی می‌رقصیدند. بلوز صورتی و نخ نمای یکی از هم‌کلاسی‌هایم هنوز جلوی چشمم است که وقتی شانه‌های لاغر و ظریفش را تکان می داد شانه‌ی برهنه‌اش از پارگی بالای بلوز بیرون می‌زد...
ننه مدرسه بی‌اجازه وارد کلاس شد و دبه‌ای به دست بچه‌ها داد با خنده گفت:« بگیرین، این هم سهم شما»
گوشه‌ای کز کرده بودم. به سالم بودن عقل بقیه شک داشتم. جشن روز معلم که اینطور نبود. همه باید برای خانم معلم کادو بگیرند بعد بغلش کنند و روزش را تبریک بگویند، ساعت آخر هم در سالن اجتماعات جشن می‌گیرند و خانم مدیر به همه معلم‌ها سکه کادو می‌دهد و به ما هم شیرینی و آب میوه. صنم ارگ می‌زند و گروه سرود و گروه نمایش برنامه اجرا می‌کنند و تمام.
در خودم بودم که یکی از بچه‌ها دستم را کشید و یکی دیگر مقنعه‌ام را. به خانم معلم نگاه کردم. با خنده گفت:« تو هم پاشو، چرا کز کردی؟»
کیفم را برداشتم و از میان شلوغی فرار کردم. رفتم کنار آب‌خوری توی حیاط مدرسه. تا وقتی که زنگ خانه زده شد همان‌جا ماندم.
سال بعد به مدرسه‌ای رفتم که شبیه به همان مدرسه پرزرق و برق سابق بود. ولی هر سال که جشن روز معلم را می‌دیدم، دبه و هم‌کلاسی بلوز صورتی جلوی چشمم بود.

نوشته‌هاي خوانندگان 5:

نوشته شده در تاريخ8:18 PMتوسط Anonymous Anonymous

سلام.عجب جشنی بوده این جشن!جعفر آباده دیگه. شانس آوردید از لای لباسشان هفت تیر بیرون نکشیدن.آخه بین اونا رسمه که توی جشنهاشون تیر هوایی در میکنن.

فقره و هزار بدبختی.
این هم یک نمود دیگه از فقره...

 
نوشته شده در تاريخ10:34 PMتوسط Anonymous Anonymous

عالی بود مگر هدیه دادن می تواند ارزش والای معلمی را سپاس گوید.
شادی بچه ها آرزوی یک معلم است.
خوشحال می شوم یه سر به خونه ی خودت سر بزنی
www.saral.persianblog.com
www.marivan33.persianblog.com

 
نوشته شده در تاريخ11:55 PMتوسط Anonymous Anonymous

عجب

 
نوشته شده در تاريخ7:50 PMتوسط Anonymous Anonymous

faghr eghtesadi khili chize badieh,vali faghr farhangi az oon ham badtare.

 
نوشته شده در تاريخ8:09 PMتوسط Anonymous Anonymous

تازگي ها خوب متن هاي تأثير گذار مي نويسي ها :)

 

Post a Comment

برگرد به صفحه اصلي