Monday, April 11, 2005

تحول

دیشب یکی از دوستام تلفن زد. اولش فکر کردم این که سال به سال زنگ نمی‌زنه حالا چه کار داره. بعد از احوالپرسی و تعارفات روزگار پرسید:« برای فردا عصر چه برنامه‌ای داری؟»
گفتم:« فکر کنم فردا عصر دکتر معین می‌آد دانشکده ما. می‌خوام برم سخنرانی»
دوستم با تعجب گفت: « مگه فردا تولدت نیست، تو که هر سال جشن می‌گرفتی پس چی شد؟ »
بهش گفتم برنامه‌ای ندارم ولی بعدش خیلی فکر کردم.در این یک سالی که گذشت اتفاقات ریز و درشت و خوب و بد باعث تغییرم شدن. اونقدر زیاد که حتی یه بار هم به جشن گرفتن و دعوت دوستان فکر نکرده بودم.
از آرشیو وبلاگم پارسال همین موقع‌ها رو خوندم. دنبال کیک و تزئین و لباس و تدارکات جشن تولد بودم ولی امسال...
........
از همه‌تون ممنونم بابت محبتی که داشتید. کارت تبریک و ایمیل و اسکراپ و آف‌هاتون، زیبا و دوست داشتنی بود.

نوشته‌هاي خوانندگان 7:

نوشته شده در تاريخ11:41 AMتوسط Anonymous Anonymous

tavalodet mobarak.omidvaram salhaye sal khosho khoram bashi va har sal nesbat be sale ghabl hamin joor taghirate mosbat koni.

 
نوشته شده در تاريخ10:08 PMتوسط Anonymous Anonymous

روزگار با ما چه کرده...؟

 
نوشته شده در تاريخ11:33 PMتوسط Anonymous Anonymous

سلام.تولدتون مبارک.ایشالله هزار و دویست ساله بشید(هزار و دویست تا
خوبه یا بیشترش کنم؟)تحول خیلی خوبه
به خصوص اینکه از نوع مثبتش باشه.

 
نوشته شده در تاريخ12:04 AMتوسط Anonymous Anonymous

سلام عزیزم تولدت مبارک اینم صد تا بوس
اما اینی که دیگه خیلی به فکر جشن و این حرفا نیستی می شه این طور فکر کرد که داری بزرگ می شی نه؟!

 
نوشته شده در تاريخ12:05 AMتوسط Anonymous Anonymous

سلام عزیزم تولدت مبارک اینم صد تا بوس
اما اینی که دیگه خیلی به فکر جشن و این حرفا نیستی می شه این طور فکر کرد که داری بزرگ می شی نه؟!

 
نوشته شده در تاريخ5:29 PMتوسط Blogger سام

This comment has been removed by a blog administrator.

 
نوشته شده در تاريخ5:50 PMتوسط Blogger mina24

This comment has been removed by a blog administrator.

 

Post a Comment

برگرد به صفحه اصلي