کبریت خیس
هر یک از ما با یک قوطی کبریت در وجودمان متولد میشویم اما خودمان قادر نیستیم کبریتها را روشن کنیم؛ مثل آزمایش شمع و اکسیژن. در این مورد، به عنوان مثال اکسیژن از نفس کسی میآید که دوستش داریم؛ شمع میتواند هر نوع موسیقی، نوازش، کلام یا صدایی باشد که یکی از چوب کبریتها را مشتعل کند.
برای لحظهای از فشار احساسات گیج میشویم و گرمای مطبوعی وجودمان را در برمیگیرد که با مرور زمان فروکش میکند، تا انفجار تازهای جایگزین آن شود. هر آدمی باید به این کشف و شهود برسد که چه عاملی آتش درونش را پیوسته شعلهور نگه میدارد و از آنجا که یکی از عوامل آتشزا همان سوختی است که به وجودمان میرسد، انفجار تنها هنگامی ایجاد میشود که سوحت موجود باشد
خلاصهی کلام آن آتش غذای روح است. اگر کسی به موقع درنیابد که چه چیزی آتش درونش را شعله ور میکند، قوطی کبریت وجودش نم برمیدارد و هیچ یک از چوب کبریتهایش هیچوقت روشن نمیشود.
اگر چنین شود روح از جسم میگریزد و در میان تیرهترین سیاهیها سرگردان میشود. بیهوده میکوشد برای سیر کردن خود غذایی بیابد، غافل از اینکه تنها، جسمی سرد و بیدفاع برجا مانده که فقط قادر بوده برای خودش غذا تهیه کند.
.....................
امروز یک دوست خوب کتاب " مثل آب برای شکلات" را برایم آورد. متنی که در بالا نوشتم از این کتاب بود. به نظر میآید پیام اصلی داستان در همین جملات خلاصه شده. داستان زندگی دختری مکزیکی که توسط " لورا اسکوئیول" نوشته شده و " مریم بیات" مثل سایر ترجمههایش این کتاب را روان و ساده ترجمه کرده.
دختری به نام " تیتا" که قربانی سنتها و عادات کهنه و پوسیدهی جامعه خود شده. جامعه ای که او را از حق طبیعی و انسانی و داشتن یک زندگی طبیعی و معمولی محروم کرده است و...
توصیه میکنم ادامهی داستان را خودتان بخوانید و لذت ببرید.
برای لحظهای از فشار احساسات گیج میشویم و گرمای مطبوعی وجودمان را در برمیگیرد که با مرور زمان فروکش میکند، تا انفجار تازهای جایگزین آن شود. هر آدمی باید به این کشف و شهود برسد که چه عاملی آتش درونش را پیوسته شعلهور نگه میدارد و از آنجا که یکی از عوامل آتشزا همان سوختی است که به وجودمان میرسد، انفجار تنها هنگامی ایجاد میشود که سوحت موجود باشد
خلاصهی کلام آن آتش غذای روح است. اگر کسی به موقع درنیابد که چه چیزی آتش درونش را شعله ور میکند، قوطی کبریت وجودش نم برمیدارد و هیچ یک از چوب کبریتهایش هیچوقت روشن نمیشود.
اگر چنین شود روح از جسم میگریزد و در میان تیرهترین سیاهیها سرگردان میشود. بیهوده میکوشد برای سیر کردن خود غذایی بیابد، غافل از اینکه تنها، جسمی سرد و بیدفاع برجا مانده که فقط قادر بوده برای خودش غذا تهیه کند.
.....................
امروز یک دوست خوب کتاب " مثل آب برای شکلات" را برایم آورد. متنی که در بالا نوشتم از این کتاب بود. به نظر میآید پیام اصلی داستان در همین جملات خلاصه شده. داستان زندگی دختری مکزیکی که توسط " لورا اسکوئیول" نوشته شده و " مریم بیات" مثل سایر ترجمههایش این کتاب را روان و ساده ترجمه کرده.
دختری به نام " تیتا" که قربانی سنتها و عادات کهنه و پوسیدهی جامعه خود شده. جامعه ای که او را از حق طبیعی و انسانی و داشتن یک زندگی طبیعی و معمولی محروم کرده است و...
توصیه میکنم ادامهی داستان را خودتان بخوانید و لذت ببرید.
نوشتههاي خوانندگان 6:
امان از دست این آتش...سلام.آره دیگه.ما یا نمی نویسیم یا اگه بنویسیم هفتصد هشتصد خط سر هم می کنیم.پر حرفیه دیگه.کاریش هم نمیشه کرد.
سلام اندکی بهتر شده ام ولی بهبود کامل نیافته ام در مورد رجیستری دقیقا چه می خواهید آیا نحوه عملکرد هکرها در تغییر آن مد نظرتان است و یا تغییراتی را که ویروسها و یا برنامه ها روی آن اعمال می کنند مد نظرتان است و یا برنامه ای می خواهید که شر یک جاسوس را که رجیستری ویندوزتان را به هم ریخته برکند ورجیستری را به حالت اول بر گرداند ودر آخر مر بوط به کدام ویندوز
راستی خانم عطایی قبل از انقلاب یک مدرسه راهنمایی در نزدیکی میدان رفعتیه به نام مدرسه آذین وجود داشت که مدیری بسیار فهیم و با قدرت بنام خانم عطایی داشت من همان مدرسه می رفتم ولی از سال 56 از ایشان اطلایی نداریم آیا از بستگان شما هستند یا بو دند سر نوشت ایشان چه شد
شاگردان سابق این مدرسه را در آدرس زیر یافتم
http://www.persepolis.com/programs/school-alumni-directory.asp?ID=610&Sort=Years
سلام
سلام - باشه. چشم :)
salam khahari khobam
in matnet vaghean ghashang bood har joor shode ketabesho peyda mikonam mikhonam
Post a Comment
برگرد به صفحه اصلي