Monday, May 30, 2005

وقتی عمو شلبی ایرانی می‌شود

برای اولین بار با شعرهای " شل سیلور استاین" از طریق کتاب‌هایی با قطع جیبی و دو زبانه که طراحی جلد و گرافیک زیبایی داشتند آشنا شدم. این مجموعه کتاب‌ها به اسم دردانه‌های جیبی چاپ شده بود و بعد از استقبال فراوان تا چاپ پانزدهم و چه بسا بیشتر هم رسید.
بعد از اشعار عمو شلبی، گزیده‌هایی از آثار " جبران خلیل جبران "، " نیکوس کازانتزاکیس" و " داستان‌های خیلی کوتاه از نویسنده‌های بزرگ دنیا" در همین قطع و البته با قیمت کمی بیشتر چاپ شدند و به همان میزان مورد پسند خریداران واقع شدند.
در نمایشگاه کتاب علاوه بر انتشارات خورشید ناشران دیگر از این قطع و طراحی تقلید کرده بودند و مجموعه اشعار و داستان و... را عرضه می‌کردند. قیمت این قطع کتاب‌ها از 400 تا 1000 تومان بود که با توجه به تخفیف نمایشگاه و تخفیف‌های ویژه هر غرفه به 200 تا 700 تومان می‌رسید. بعد از خرید کتاب‌های بزرگ و اصلی مشغول بررسی اوضاع مالی شدم. چیزی حدود ده هزار تومن 200 و 500 تومانی برایم مانده بود که همه را برای خریدن کتاب‌های کوچک و ارزان صرف کردم. نزدیک به تعطیلی نمایشگاه بود که " من از تو شادترم چون ..." را فقط به دلیل شباهتش به دردانه‌های جیبی و قیمت مناسبش انتخاب کردم.
بعد از چند هفته برای اولین بار " من از تو شادترم چون ..." را ورق زدم. شعر یا داستان بودن این کتاب چندان مشخص نیست. مثل ترجمه‌هایی است که از شعرهای انگلیسی عمو شلبی شده. " مهدی طبابایی " جملات پیش پا افتاده و ساده‌ای که بیشتر در کتاب‌های آبکیِ اعتماد به نفس و شادی بخشِ بازاری به چشم می‌خورد را به صورت جملات کمی موزون و شکسته درآورده و به چاپ رسانده.
به عنوان مثال:
« وقتی کسی رو صدا می‌زنی می‌گن داری صدا می‌کنی
وقتی دوست داری چیزی رو حس کنی یعنی داری لمس می‌شی
من معتقدم رفتار ما مثل داد و ستد می‌مونه
داد و ستد اگه توش انصاف رعایت بشه کار مقدسیه ... »
یا:
« با عشق ثروتمند می‌شم و اون رو فقط در ازای عشق می‌فروشم.
و می‌دونم عشق بزرگترین گنج دنیاست.
و به من ثابت شده هر چیزی رو به عشق آغشته کنم، اون مال من می‌شه...»

می‌‌بینید که فقط تقلید ضعیفی از کارهای ترجمه شده سیلور استاین را ارائه داده. با خواندن این کتاب به یاد آن شاعر آمریکایی افتادم که ادعا کرده بود در خواب حافظ را دیده و به تقلید از حافظ دیوان اشعاری سروده بود و در همین وبلاگستان کلی سر و صدا به پا شد و حتی در نمایشگاه کتاب به ناشر خارجی که این دیوان اشعار را چاپ کرده بود اجازه ندادند که حضور داشته باشد فقط به این دلیل که ارزش حافظ را پائین آورده بود.
مثل اینکه در دنیا فقط ما نیستیم که به سبک و جملات ادبی شاعران بزرگمان توهین می‌‌شود.
......................
به جمع وبلاگ نویسان کرمانشاه دو خانم فعال و هنرمند اضافه شده. روشنایی که درباره دین و فرهنگ اقوام کرد می‌‌نویسد و خاک خاموش که نوشته‌‌هایی زیبا و اجتماعی دارد.
..................
این هم بمب گوگلی من:
Human Rights
بقیه جریانات را از خورشید خانم و هاله‌ی عزیز بپرسید.
Human Rights Human Rights Human Rights
Human Rights Human Rights
Human Rights



نوشته‌هاي خوانندگان 7:

نوشته شده در تاريخ3:43 PMتوسط Anonymous Anonymous

!سلام
خبرچين به مطلب شما لينک داد. موفق باشيد

 
نوشته شده در تاريخ12:01 AMتوسط Anonymous Anonymous

ده هزار تومان تقسیم بر دویست میشه پنجاه!با این حساب فقط پنجاه تا کتاب جیبی تهیه کردید!فکر کنم برای حمل کتاب ها به کرمانشاه یک کامیونی چیزی با خودتان برده باشید!
وقتی این همه اشتهایی که شما برای کتاب خواندن دارید رو با سطح مطالعه ای که خودم دارم مقایسه می کنم از خودم خجالت می کشم.

 
نوشته شده در تاريخ9:45 AMتوسط Anonymous Anonymous

نه آقا قیمت یکیشون فقط دویست تومن بود. بقیه اشونو حدود پانصد تا هفتصد تومن خریدم. این داداش بیچاره هم بود برام آوردشون!

 
نوشته شده در تاريخ6:11 PMتوسط Anonymous Anonymous

salam, inja harshab baroon miad :-)

 
نوشته شده در تاريخ8:12 PMتوسط Anonymous Anonymous

من چه کنم از دست این خواهر؟

 
نوشته شده در تاريخ9:35 PMتوسط Anonymous Anonymous

وظیفته آقا مهدی(ولی خودمانیم،خدا بهت صبر بده!!)

 
نوشته شده در تاريخ12:28 AMتوسط Anonymous Anonymous

سلام عزيزم ، نقد دوستانه و کمی تلخت رو خوندم ،
حق دارم به عنوان نويسند کتاب در مورد نقدت نظر بدم ؟
حالا که تو لطف کردی و نظرت رو در مورد کتابم گفتی ، من هم به خودم حق می دم نقد خوب و کمی تلخت رو کمی نقد کنم.
کاستيهای اثرم رو با جون دل می پذيرم و خالصانه و صميمانه بخاطر نقدت ازت تشکر می کنم. ولی کاش می دونستی وقتی يه اثر رو يه نويسنده ی ايرانی آماده می کنه و برای ناشر می بره با چه مشکلاتی رو برو هست.
کاش می دونستی وقتی يه اثر رو به وزارت ارشاد می فرستيم تا مجوز بگيره چه بلاهايی که سر اثر نمياد. چه تعبيرهايی از اثر نمی شه .
جملاتی از اثر حذف می شن که به کلی مفهوم و هدف متن رو از بين می برن و بعد ناشر برای سريعتر گرفتن مجوز فورأ و سر خود تصميم می گيره يه جمله رو از خودش بنويسه. گاهی اوقا ت اين تغييرات اونقدر بی دقت و بی رحمانه انجام می شه که نويسنده بعد از چاپ اثرش دوست داره فقط گريه کنه.
من قلم قوی ندارم اين رو دوستانه و صميمانه می پذيرم ، چون هنوز جوانم (26سال دارم) وهرگز خودم رو با نويسنده شجاع وبا تجربه ای مثل آقای سيلور استاين (عمو شلبی عزيز) مقايسه نمی کنم و در هيچ يادداشت و مقاله ای هم ننوشتم که مايل هستم مثل او بنويسم يا باشم. نگاه او معمولا تلخ و طنزه و ايشون کمتر راه حلی برای مشکلات ارائه کردن ولی من سعی کردم نگاهم رو مثبت و واقعگرايانه کنم.

اثر من يک اثر تک جلدی بود به اسم " من ازتوبهترم،چون..." که به پيشنهاد ناشر ( برای بازگشت سرمايه) تبديل به دو اثر " من ازتوبهترم ،چون ... " و " من از توشادترم،چون..." شد .
که بعد از وارد شدن به وزارت ارشاد خطوطی از کتاب سانسور شد ( مطالب عاشقانه و گاه سکسی (!)) که برخی از خطوط سانسور شده رو خود ناشر تکميل کرده وبرخی هم به کلی حذف شدن و جريان متن رو به طور ناگهانی تغيير می دن.
به هر روی با وجود کاستيهای زياد بخشهايی هم وجود داشتن که مقبول برخی خواننده ها شدن و که می تونيد باجستجوی اين دو نقل قول"من-از-تو-بهترم" يا "من-از-تو-شادترم" اونها رو بخونيد.

اشکالاتی رو که اينجا عنوان کرديد ، حتمأ در چاپ سوم لحاظ می کنم و سعی می کنم وسواس و مسئوليت بيشتری نسبت به سانسورها و رفتار ناشر داشته باشم.
دوست خوبم ، تاکيد می کنم من هرگز تصميم نداشتم عمو شلبی باشم.

باز هم از نقدت ممنونم
بااحترام
مهدی

 

Post a Comment

برگرد به صفحه اصلي