Thursday, August 18, 2005

فقط برای خالی نبودن عریضه

اصلا چه ارتباطی به من داره؟
من که چند وقتِ برای دلِ خودم می‌نویسم و می‌خونم، چرا باید به کار بقیه کار داشته باشم؟
می‌تونم یه روز بشینم آرشیو یک دوست جدید رو بخونم و بعدش تا شب زار زار گریه کنم و گیج باشم که فلسفه زندگی چیه.
می‌تونم یه روز از دست آدم‌های بی‌ظرفیت و حرف‌هاشون حرص بخورم.
می‌تونم باری به هر جهت آپدیت کنم...یه روز کتاب و شعر یک روز تعریف و..
اصلا می‌تونم بی‌خیال باشم به من چه ربطی داره که چند تا وبلاگ به خاطر نوشتن یه ذره واقعیت فیلتر شدن یا بلاگرها از جاهای نامعلوم تهدید شدن.
و ابدا به من ربطی نداره که یک شعر زیبا از مولانا چند روزِ داره خاک می‌خوره و حتی یه نفر نرفته بگه « آقا دستت درد نکنه انتخابت خیلی زیباست»
همونطور که هیچ‌کدام از این‌ها به من دَخلی نداشت نوشتن از لگن و نوع مدفوع دوران کودکی و چند کیلومتر کامنت و یه خروار بازدید کننده‌اش هم به من ربطی نداره.
به هر حال من هم باید وبلاگم رو آپ‌دیت کنم. ولی حیف که بلد نیستم چطوری...
حالا که پربیننده‌ترین سایت فارسی زبان وبلاگ خاطرات یک فاحشه* است.
حالا که مهمترین حرفِ روز 900 و خرده‌ای آدم طرح مدفوع باشه.
بحث‌ها و حرف‌های دیگه چه ارتباطی به من و غیر از من داره؟
هی بکوبید توی سرخودتون و ما که : ابتذال در وبلاگ‌های فارسی و...، آی زبان و فرهنگ فارسی نابود شد، آی تاریخ وبلاگ نویسی اِل شد، آی فلان وبلاگ نویس و روزنامه نگار بِل شد
دلتون خوشِ به خدا...
.........
* دیروز در روزنامه ایران این خبر رو نوشته بود. هرچی گشتم لینکش رو پیدا نکردم.

نوشته‌هاي خوانندگان 14:

نوشته شده در تاريخ3:48 PMتوسط Anonymous Anonymous

خوب دیگه... اینم از خوبیهای روزنامه های ماست...

 
نوشته شده در تاريخ5:01 PMتوسط Anonymous Anonymous

hamishe hamintoor bode
weblog haye intori portarf dar bodand

 
نوشته شده در تاريخ1:12 AMتوسط Blogger نسرین

سلام مینا جون جونی.میدونی بعضی وقتها بعضی نوشته ها حرف میارن.حرف،حرف میاره دیگه.مثلن نوشته ی ویولت.شاید من و تو هیچ وقت همچین نوشته هایی رو نذاریم توی وبلاگمون،اما همچین که کسی اینجور مطلبی رو می نویسه میریم و خاطره هامون رو به عنوان کامنت اونجا می نویسیم.و این در حالیه که اگه تو وبلاگ دیگه ای شعری رو از مولانا بخونیم هیچی به ذهنمون نمیرسه که براش کامنت بذاریم.که البته این به این معنی نیست که ازش لذت نبردیم.
ولی در کل باهات موافقم.اوضاع وبلاگشهر بدجوری به هم ریخته ست.می بوسمت عزیزکم.

 
نوشته شده در تاريخ3:02 AMتوسط Blogger bashar

حال که دیوانه شدم میروی/
لایق این خانه شدم میروی/----

آزمودم عقل دور اندیش را/
بعد از این دیوانه سازم خویش را/----

حالا چرا این همه دلگیری؟ شاید این دنیای مجازی تنها محل برای بیان
احساسات ، علایق و عواطف اشخاص باشد ، مگر اشکالی دارد؟ لطف آزادی بیان به همینش است .
هر کس هرچی دوست داره میگه و هر کس هم خواست گوش میده و اگر مجالی فراهم بود نظری میده و انتفادی یا تشویقی. آیا عادلانه است که کسی را به خاطر تمایلات جنسی مخالف با تمایلات ما ، محاکمه و اعدام کرد ؟ آیا عادلانه است کسی را به خاطر افکار وعقایدش محاکمه و محکوم ؟ مگر قرار نیست ما به عنوان انسانهای متمدن به افکار و عقاید مختلف بنگریم و تحلیل کنیم و بپذریم یا رد کنیم یا انتقاد کنیم و اگر اندکی گرایش احساس میکنیم ، در جهت سیقل دادن آن پیشنهاد و نگرش خود را اعلام کنیم ؟ باور بفرمائید عزیز نادیده که اگر در دنیای واقعی هم اینگونه بود دنیایی زیباتر داشتیم ، خالی از هر بغض و کینه و کشت و کشتار . به امید روزی که داشتن یک قلب برای زندگی کافی باشد .

 
نوشته شده در تاريخ3:13 AMتوسط Blogger bashar

Dear Mina , for more information , take a look at this link !http://weblog.macsudi.com/?d=5&m=4&y=1382

 
نوشته شده در تاريخ11:13 PMتوسط Anonymous Anonymous

این یک واقعیت تلخه.واقعا باعث تاسفه.

 
نوشته شده در تاريخ5:43 PMتوسط Anonymous Anonymous

من کاملا ناراحتی تو رو درک میکنم اما اولا به نظر من ویولت رو نباید با همین یه پستش دید هرچند چند وقت میشه که از اون رسالت اولیه ش فاصله گرفته در کل به نظر من اگه نقل اینطور مطالب با یه هدف باشه که اصلا ایرادی نداره.
دوماراجع به فیلتر شدن وبلاگهابه نظر من هم این خیلی ظلم بزرگیه من که نمیدونم اگه یه روز فیلتر بشم چیکار میکنم

 
نوشته شده در تاريخ1:16 AMتوسط Anonymous Anonymous

salam. chi begam.

 
نوشته شده در تاريخ4:39 AMتوسط Anonymous Anonymous

سلام
حال شما خوبه؟
با تبادل لینک موافقین؟

 
نوشته شده در تاريخ12:50 AMتوسط Anonymous Anonymous

سلام بیخیال باشی خیلی بهتره

 
نوشته شده در تاريخ10:04 AMتوسط Anonymous Anonymous

وبلاگشهر هم نمونه کوچکی از اطرانه تازه نمونه خوبشه

 
نوشته شده در تاريخ10:05 AMتوسط Anonymous Anonymous

وبلاگشهر هم نمونه کوچکی از ايرانه تازه نمونه خوبشه

 
نوشته شده در تاريخ11:34 AMتوسط Anonymous Anonymous

ممنون که خبرم کردی مطلبت رو بخونم.
فکر میکنی خودت هیچ وقت جرات داشتی خاطره ایی که ته ته ذهنت و با دیدن یک عکس برات زنده شده خیلی راحت اونجوری که من بیان کردم بیان کنی؟
حرفه دیگه ایی ندارم بزنم چون خیلی یک جانبه و شاید حتی مغرضانه به داوری پرداختی.گو اینکه تا بوده همین بوده

 
نوشته شده در تاريخ6:24 AMتوسط Anonymous Anonymous

سلام مينا . اين شعري كه گفتي از مولانا نيست ، از هوشنگ ابتهاج ( ه.ا.سايه ) است. البته حق داري چون كاملن شبيه اشعار مولانا ست. خوشحال مي شم كه شما و دوستاي خوبتون سري به صفحه ي من بزنيد و نظر بدين. ممنونم.

 

Post a Comment

برگرد به صفحه اصلي