بلوط و زهیر
«فرض کنیم دو آتشنشان وارد جنگلی میشوند تا آتش کوچکی را خاموش کنند. آخرِ کار وقتی از جنگل بیرون میآیند و میروند کنار رودخانه، صورت یکیشان کثیف و خاکستر آلود است و صورت آن یکی به شکل معصومانهای تمیز.
سوال: کدامشان صورتش را میشوید؟»
« سوال احمقانهای است؛ معلوم است، آنکه صورتش کثیف است.»
« غلط است: آن که صورتش کثیف است، به آن یکی نگاه میکند و فکر میکند صورت خودش هم همانطور است. اما آن که صورتش تمیز است، میبیند که سرتاپای رفیقش غبار گرفته است و به خودش میگوید: حتماً من هم کثیفم، باید خودم را تمیز کنم.»
از "زهیر"
................
اولین شماره بلوط در سال جدید منتشر شد.
این مطلب " کمی مهربانتر با یار مهربان " جزیی از حرفها و عقدههاییه که در مورد کتابخانه عمومی کرمانشاه داشتم.
از حرف چه سود؟
سوال: کدامشان صورتش را میشوید؟»
« سوال احمقانهای است؛ معلوم است، آنکه صورتش کثیف است.»
« غلط است: آن که صورتش کثیف است، به آن یکی نگاه میکند و فکر میکند صورت خودش هم همانطور است. اما آن که صورتش تمیز است، میبیند که سرتاپای رفیقش غبار گرفته است و به خودش میگوید: حتماً من هم کثیفم، باید خودم را تمیز کنم.»
از "زهیر"
................
اولین شماره بلوط در سال جدید منتشر شد.
این مطلب " کمی مهربانتر با یار مهربان " جزیی از حرفها و عقدههاییه که در مورد کتابخانه عمومی کرمانشاه داشتم.
از حرف چه سود؟
نوشتههاي خوانندگان 3:
انشاالله که افاقه می کنه
سلام.چند ساعت پیش خواستم نظر بدم ولی مشکل داشت.در مورد اون مطلب هم که توی بلوط کامنت گذاشتم.
اول بايد فکر کرد که چرا صورتِ اون يکي تميزه. لابد دستور مي داده ...
ولي از شوخي بگذريم، موافق ام. ما بر اساسِ تجربه فرض مي کنيم اگه وروديِ يکسان بديم، بايد خروجي هم يکسان باشه؛ ولي زندگي اصلا تابع Deterministic نيست...
Post a Comment
برگرد به صفحه اصلي